۰•●کـاغـذ سفــید●•۰



 

1دختر خاله سه سالم نشسته بودلب پله بالاخونه و پاشو گذاشته بود روشکم پسر خاله بزرگم که اون پایین خوابیده بود. پسرخالم گفته بود حاج خانم پات اینجا چیکار میکنه؟

یه مکث کرد گفت:این پا رومیبینی!؟دفعه بعد به من بگی حاج خانم میاد تو صورتت

 

2

وقتایی میخوام دم ظهر داداش برسونم یه چادر پوشیده دارم کلا پوشیده است ازین خیلی حجابیا میپوشمش  میگیرم جلو  که افتابم نسوزونه صورتمو. عینک آفتابیم میزنمو چون قدم کوتاهه صندلیم میکشم جلو

اونوقت داداش به مامان گفته بود سمیرا پشت فرمون این چادررو میپوشه صندلیم میکشه جلو شبیه سوسک میشه

 

3

مامان زنگ زده خاله پسر خاله جواب داده بی حوصله  مامان حالشو پرسیده گفته چیکار داری بگو:|

صدای خاله هم ازون ور تلفن میومده که کیه گوشی بده مامان

بعد مامان میگه گوشی بده مامانت میگه:مامانم نیست رفته نونوایی نون بگیره بعدا زنگ بزن خداحافظ:|

زنگ زدم میگم چرا پسرت اعصاب نداره!

میگه روز اول مدرسه رفتن اومده میگه من دیگه خسته شدم همش میگن بشینین حرف نزنین اعصابم خرده

 

 


 

میدانی دردناک ترین لحظه کجاست؟

آنجا که دست کشیده ای از دنیانشسته ای بی نبض هیچ احساسی

و دلمرده تر از آنی که بخواهی.

آندم که میدانی دیگر ازین خانه، آمینی برای دل مرده ات نجوا نخواهد شد

من کفر نمیگویم خدا ولی ای کاش سهم من ازین دل آه نداشت، بغض نداشت،نیش و کنایه نداشت،نفرین نداشتآه نفرین نداشت.

دلت اگر برای دل بی پناهمان سوخت.هیچ!بگذریم!

 

+توی یکی از گروه همکاران عکس زوج میانسالی رو دیدم که انگار پنجاه و اندی سال داشتندمرد همسرشو توی بغلش گرفته بودو روی عکس یه بیت شعر بودبعد از خوندن عکسای بعدی ،بیت سوم یا چهارم فهمیدم همسر این آقا فوت شدن.شایدباورتون نشه 80عکس پروفایل ازین زوج بود سه چهار تصویر تکرار میشدند با بیت های متفاوتو تنها این جمله که پایین هر عکس بود:از همه خوبان سری

+عنوان از علیرضا آذر:کاش بعد از تو خدا خانه نشینم نکند،دستان دعا بدتر ازینم نکند

مخاطب نوشت:میدونی میم،بهت حق دادم از روزی که فهمیدم دیگه دلت نمیخواد باهام حرف بزنی،اونروزی که حالت بد بود پیامت دادم و تو نخواستی حرف بزنی یا بشنوی.نمیخواستم سرزنشت کنم یا چیزی بگم میخواستم بگم منم مثل توام ببین،میخواستم بگم میفهمم چته دختر:)


 

1

هیچوقت نمیشه با این بچه ها نخندید

شاد نبود،جیغ و داد نکرد،ازونجایی که جلوی بقیه آروم و بی سرو صدام

امروز آآقای ر میگفتن این صدای کدوم کلاس بود؟با دیدن من گفت کلاس خانم ق که نبوده! خانم ق نبودن، دیگه کدوم اساتید کلاس داشتن؟

که لبخند زدم و گفتم کلاس خودم بود:)

 

2

امروز رفتم پیش بابا،

از نزدیک کار خودشو همکاراشو دیدم

بعضیا و رفتاراشون

و جدا دمشون گرم که انقدر خودداری دارن و درمقابل حتی فحش دادنا آرومن

اونم آدمای زبون نفهم این منطقه جدیدی

 

3

نیستم اکثرا فکر میکنن سرم گرمه کلاسامه.

ولی خیلی فراتره

نمیدونم چی بگم حتی

خدا به دلای شکستمون نگاه کنهو خودش بسازه


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ستاره خاموش گوگل ایرانی:) teenagers diary ترجمه متن پزشکی دانلود سریال کره ای المفید سایت فارسی فیلم مجله سلامتی و زیبایی زیبارو یاران ولایت رژیم