1دختر خاله سه سالم نشسته بودلب پله بالاخونه و پاشو گذاشته بود روشکم پسر خاله بزرگم که اون پایین خوابیده بود. پسرخالم گفته بود حاج خانم پات اینجا چیکار میکنه؟

یه مکث کرد گفت:این پا رومیبینی!؟دفعه بعد به من بگی حاج خانم میاد تو صورتت

 

2

وقتایی میخوام دم ظهر داداش برسونم یه چادر پوشیده دارم کلا پوشیده است ازین خیلی حجابیا میپوشمش  میگیرم جلو  که افتابم نسوزونه صورتمو. عینک آفتابیم میزنمو چون قدم کوتاهه صندلیم میکشم جلو

اونوقت داداش به مامان گفته بود سمیرا پشت فرمون این چادررو میپوشه صندلیم میکشه جلو شبیه سوسک میشه

 

3

مامان زنگ زده خاله پسر خاله جواب داده بی حوصله  مامان حالشو پرسیده گفته چیکار داری بگو:|

صدای خاله هم ازون ور تلفن میومده که کیه گوشی بده مامان

بعد مامان میگه گوشی بده مامانت میگه:مامانم نیست رفته نونوایی نون بگیره بعدا زنگ بزن خداحافظ:|

زنگ زدم میگم چرا پسرت اعصاب نداره!

میگه روز اول مدرسه رفتن اومده میگه من دیگه خسته شدم همش میگن بشینین حرف نزنین اعصابم خرده

 

 

وباز هم بهارنارنج و روزنوشت

دستان دعا بدتر ازینم نکند..

این فیلد نمیتواند خالی باشد

مامان ,  ,میگه ,گفته ,زنگ ,چیکار ,گوشی بده ,حاج خانم ,پسر خاله ,گفته بود ,صدای خاله

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید و فروش آنلاین سکه نماز مقدس هرچی-همه چی - هیچی نویسند | Nevisand کتاب خاطرات سابقون مهران جعفرخانی مربی بیلیارد Jaryanketab خرید دریافت مجموعه جدیدتربن ها و بهترین ها